با محمدتقی داورپناه گفتوگویی را آغاز کردم که در آن بیشتر به روح ماورایی او پی بردم. گفت سواد ندارد. دیدم که تنها سواد خواندن و نوشتن ندارد. درکش از مسایل بالاست. اهل شعر است. گاهی برای تأیید سخنانش از اشعار مولانا یاری میگیرد. با بزرگان بسیاری نشست و برخاست کرده و از محضر هر کدام، هزاران پند آموخته و به زندگی گرفتهاست. بهترین پند را پدرش به او آموخت. مرحوم عبدالرحمان سواد خواندن و نوشتن داشت و دانایی بود به جرأت کل. شعر میگفت و درد اجتماع را به مردم یادآور میشد. پسرانش را به بخشیدن و انفاق سفارش میکرد و این شد که محمدتقی داورپناه، پس از آنکه مال و منالی کسب کرد، به کار خیر مشغول شد تا هم وصیت پدر را انجام دهد و هم اینکه همسرش را در رسیدن به آرزویش یاری برساند. آرزوی همسر او، حضور در بازار خیّری است تا در آن معاملهای دو سر سود انجام دهند. هم برای این دنیا و هم برای آخرت. این ضمانت بیشبههی خداوند است.
جلد اول کتاب زندگینامهی شما را که میخواندم، متوجه شدم یک روند رو به رشد در زندگی شما وجود دارد. برای اینکه به این روند یکدست برسید، همراهی و همفکری افرادی لازم است. در زندگی شما چه کسانی تأثیرگذار بودهاند؟
باید اول از پدرم یاد کنم. او بیشترین درس زندگی را به من داد. پدرم همان اول گفت؛ هر وقت پول داشتی مدرسه بساز. یکی دیگر از تأثیرگذارترین افراد در زندگیام، همسرم، خانم اعظم حسنعلی است. پشتیبانی دلسوز در زندگیام که من را در رسیدن به اهدافم کمک میکند. او مشوق اصلی من در کار مدرسهسازی است و همراه من برای تأسیس بنیاد خیریهی محمدتقی داورپناه و همسر تلاشهای بسیاری کرد. الان هم خانهای در محلهی دروس تهران دارم که حدود 15 میلیارد تومان قیمت دارد. به من رضایت داده که آن را به امور خیر اختصاص دهم یا ببخشم به دولت تا به موزه تبدیلش کند یا آن را بفروشم و با پولش مدرسه ساختهشود یا اینکه آن را در اختیار بنیاد خیریه داورپناه و همسر قرار دهیم تا دربارهاش تصمیمگیری شود. نفر دیگر جناب مهندس بوربور، از مدیران زحمتکش نظام است. او من را در مدرسهسازی کمک بسیار کردهاست. بعد از خدا که من را راهنمایی میکند، این سه نفر كه اول پدرم بوده و بعد خانمم و بعد هم مهندس بوربور، تأثیر زیادی در زندگیام داشتهاند.
شما داراییتان را به بنیاد خیریه داورپناه و همسر بخشیدهاید. چرا خانهی شخصیتان را برای خودتان نگه نمیدارید؟
خوب، به نظر من وقتی مرگ، که زیباترین چیز است به سراغ ما آمد، شاید بین وراث بابت مالکیت این خانه اختلاف پیش بیاید. این خانه که الان محل آسایش روح ماست، عامل دعوای فرزندانم (كه تأکید میکنم همهی آنها خیلی خوب هستند) شود و ما این را نمیخواهیم. حالا این وسط گاهی برخی هم فكر میكنند که من بچههایم را دوست ندارم. نه اینطور نیست، من خیلی هم دوستشان دارم و به همین خاطر نمیخواهم بعد از مرگم برای آنها گرفتاری درست شود و قصد دارم خانه را هم صرف امور خیر کنم.
شما اعتقادات خاصی دارید. خیلی راحت دربارهی اینكه تمام ثروتتان را برای بچههایتان نگذارید، صحبت میكنید. از نظر معنوی چهگونه آدمی هستید که اینگونه راحت تصمیم میگیرید و عمل میکنید؟
معتقدم، انسان اگر یك گوشه جای كوچكی داشته باشد با یك پتو، بینیاز از مال دنیاست. بقیهی وسایلش اضافه است؛ اما هم دنیای امروز اینطور است كه باید چیزهایی را داشته باشم و هم بیزارم از اینكه سندی به نام من بشود یا كلید منزلی مال من باشد. من هر روز صبح پیادهروی میكنم. هر وقت در خیابانها راه میروم، خوشحالم كه این ساختمانها مال من نیست؛ چون همهی اینها دردسر است و گرفتاری دارد. خدا من را نیامرزد اگر بخواهم تظاهر كنم. همین كه آدم راحت بمیرد لذت دارد. مرگی كه به وقت باشد، لذتبخش است. پس بار کم و مرگ به وقت به درد انسان میخورد، نه زرق و برق دنیا.
كسی كه اینها را بخواند، نمیگوید آقای داورپناه خودش داشته و چشم و دلش سیر است و این حرفها را میزند؟
همهی آدمها که یك دیدگاه ندارند. البته همه مورد احترام هستند. مولانا میفرماید: ادر شهر نیسواران باید سوار نی شد.ب یك عده هستند كه كتاب را میخوانند میگویند: افلانی درست میگوید.ب یك عده هم میگویند: انه.ب هركس دیدگاه خودش را دارد.
در نظر شما مسلمانی چیست؟
به نظرم مسلمانی این است كه آدم نمازش را بخواند، دروغ نگوید و مال كسی را نخورد. آنوقت است که برای دینهای دیگر و برای مذهبهای دیگر الگو میشود. دینداشتن خیلی آسان و بهتر از بیدینی است. رسیدن به مسلمانی واقعی سخت نیست. در ماههای عزیز، در ماه رمضان میتوان پای سخنان روحانیون نشست و دین یاد گرفت. آدم پای منبر بنشیند یاد میگیرد و زنده میشود. مسلمانی راحت است فقط آدم باید آدم باشد. حق خودش را بداند و یاد بگیرد که حق مردم مال مردم است.
شما خودتان اهل منبر هستید؟
من بیشتر قرآن گوش میدهم. البته پای منبر هم مینشینم، ولی از قرآن بیشتر لذت میبرم. منبر اگر صادقانه باشد، خوب است و آدم را راهنمایی میکند و تحت تأثیر قرار میدهد. روزی یک مهمان فرانسوی داشتم. چون همهی عاشوراها و تاسوعاها به خمینیشهر میروم، او را هم به آنجا بردم. برای عزاداری به حسینیهای رفتیم که 12 دیگ مسی به آنها هدیه داده بودم. جای خوبی به من و مهمان فرانسویام دادند. روی صندلی نشستیم. وقت عزاداری ما گریه میكردیم، مهمان فرانسوی هم گریه میكرد. شاید اصلاً اعتقاد ما را قبول نداشت، اما تحت تأثیر فضایی که بر آنجا حاکم بود، برای امام حسین؟ع؟ اشک میریخت. این مراسم و منبرها اینطور روی آدم تأثیر میگذارند.
خدا را چهطور شناختهاید؟
شاید باور نکنید؛ اما من خدا را میبینم. هر چه دارم و ندارم از خداست. رفاقت كردن با خدا یكطرفه است. او كه چیزی از شما نمیخواهد. خداوند نیرویی دارد و هر چه بخواهی به تو میدهد. من خیلی وقتها میبینمش. رفاقت با خداوند خیلی صادقانه و آسان است. در زندگیام روزهای خیلی سختی داشتم که تنها به کمک خدا توانستم آنها را پشت سر بگذارم.
فکر میکنید مأموریت شما در زندگی در این سالهای باقیمانده چیست؟
مأموریت اصلی من شاید سامان دادن به امور بنیاد باشد. از خداوند میخواهم من را راهنمایی كند تا در این كار زودتر موفق شوم. متأسفانه تعدادی از مدیرانی که برای این بنیاد درنظر گرفته بودیم، مشکلاتی برای آن ایجاد کردند و در روند فعالیت بنیاد خلل ایجاد کردند.
مأموریت دیگری که برای خودم دارم، این است که حسینیهای در کرج احداث کنم. 1600 مترمربع زمین در گلشهر کرج دارم که برای ساخت حسینیه در نظر گرفتهام. در طبقه بالای حسینیه هم سالن پذیرایی ساخته خواهدشد تا مراسم عروسی جوانان کمبضاعت کرجی در آن انجام شود.
اهل سیاست هم هستید؟
بالاخره آدم كه پیر میشود كم و زیاد را میبیند. تجربه به من کمک میکند تا گاهی آن چیزی را که جوانها در آینه نمیبینند در خشت خام ببینم. مثلاً معتقدم اگر این جایگاه رهبری در کشور نبود، شاید تا الان هزاران نفر در همین تهران كشته میشدند. یا در همان جنگی كه به ما تحمیل كردند، اگر امام خمینی؟ره؟ نبود، بعضی از ایرانیها از صدام برای ما بدتر بودند. مقام ولایت فقیه، مقامی است كه جریانهای مختلف کشور را هدایت میكند و اجازه نمیدهد به کسی ظلم شود.
نخستین بار اسم امام خمینی را كی شنیدید؟
زمان انقلاب دیگر همه امام را میشناختند. پیش از انقلاب به همراه برادرم نعمت و دو تن از دوستانم مرتضی رحمانی و عباس یزداندوست برای زیارت به عراق رفتهبودیم. امام خمینی در آنجا نماز میخواند و ما پشت سرش نماز خواندیم. اولین بار آنجا دیدمشان. بعد هم که آقا تشریف آوردند جماران، خانهی من نزدیك خانهی آقا در جماران بود. یك خارجی بود كه کمی فارسی بلد بود. جلوی در خانهام به من گفت: اخوشا به سعادتت كه خانهات اینجاست.ب
امام مرد بزرگی است. بزرگ بوده و هست؛ چون امام نمرده و زنده است. ممكن است هر 500 سال یا هزار سال یکبار چنین شخصیتهایی پیدا شود. امام یك حكومت 2500 ساله را سرنگون کرد و ایران را سربلند کرد. اگر امام انقلاب نمیکرد، ما الان یک مستعمره بودیم. درست مثل كشورهای عربی. حالا بعضی میگویند که آن وقت آمریکا به پاسپورت ما ویزا میداد. البته که میداد؛ چون ما نوكریشان را میکردیم.
آیا در گذشته كاری كردهاید که از انجام آن پشیمان باشید؟
فکر نمیکنم که از انجام کاری پشیمان باشم. الان هم چند سالی است به مدرسهسازی روی آوردهام و شکر خدا شیطان سراغم نیامده كه كمتر مدرسه بسازم.
كاری بوده كه میخواستید انجام دهید، ولی نتوانستید؟
در زندگی کارهایی که برای دنیا و آخرتم مفید بوده را انجام دادهام و البته خدا را شکر میکنم که دنبال کارهای خطا نرفتهام.
آرزویی كه در جوانی داشتید و به آن نرسیدید، چه بودهاست؟
تمامی آرزوهای من محقق شدهاند. در جوانی هر وقت میگفتم خدایا مزد من را 5 تومان كن، 7 تومان میكرد. هر چیزی از خدا خواستم، به من دادهاست. از سلامتی، فرزند خوب، پول و دارایی و كاسبی همیشه راضی بودم. خدا بیشتر از آرزوهایم به من دادهاست.
خودتان را موفق میدانید؟
اگر بتوانم مدارس بیشتری بسازم، موفق هستم؛ اما در عین حال از خداوند ممنون هستم كه همه چیز به من دادهاست. البته نمیخواهم كلمهی موفق در اینجا معنای منیت بدهد.
موفقترین شخصی كه در زندگی دیدهاید چه كسی است؟
به نظر من موفقترین شخص آقای حسنعلی علیپور از خیّرین خوشنام مدرسهسازی است. او 72 مدرسه را به نیت 72 تن ساخت. همهی هست و نیستش را برای ساختن مدرسه هزینه کرد. وقتی از دنیا رفت، مجلس بسیار باشکوهی برایش برگزار شد كه بسیاری از مسئولان لشکری و کشوری در آن شرکت داشتند. به نظر من آدم موفق، کسی نیست كه مثلاً باغ و ماشین و ساختمان یا پول زیادی دارد.
چه كسی ناموفق است؟
کسانی كه خیلی ثروت دارند و در کارهای خیر شرکت نمیکنند. پولدارهایی که دست آدمهای بیچاره را نمیگیرند، مدرسه نمیسازند، یا مثلا كارخانهای درست نمیكنند تا چند نفر در آن مشغول شوند. كسانی كه خیلی ثروت دارند و با پولش برای مردم اشتغالزایی نمیکنند، جزو ناموفقترین آدمها هستند.
چرا درس نخواندهاید؟
وضع مالی ما خوب نبود. برای مدرسه رفتن پولی نداشتم. البته بعد از ازدواج، درسخواندن را شروع کردم، ولی نتوانستم ادامه دهم و چیزی هم یاد نگرفتم.
آرزو داشتید اسم خودتان را بتوانید بنویسید؟
نه، راستش خیلی دنبالش نبودم، چه رسد به اینکه آرزویش را داشته باشم. شاید بنا نبوده كه من سواد داشتهباشم. خدا هر كسی را یكطوری آفریده است.
چند فرزند دارید؟
8 فرزند دارم. 3 دختر و 5 تا هم پسر.
بچههایتان درس خواندند؟
بله، حداقل تا دیپلم خواندهاند. دخترم، محترم دكترای داروسازیاش را گرفته است و در ونكوور كانادا داروخانه دارد.
اگر بخواهید خانواده را توصیف كنید، چه میگویید؟
به نظر من افراد خانواده باید برای همدیگر آبرو کسب کنند.
شما در كودكی، نوجوانی، جوانی، هنگام ازدواج، پدر و پدربزرگ شدن شرایط مختلفی از زندگی را تجربه کردهاید. کدام مرحله برای شما خوشایند بودهاست؟
راستش من این مراحل در زندگی را متوجه نشدم. همیشه کار میکردم تا به زندگیام سر و سامانی بدهم. من کارکردن را در هر حالی دوست داشتم و از آن فرار نمیکردم.
انساندوستی یعنی چه؟
انساندوستی یعنی خدا و خودت و انسانها را دوست بداری و تا میتوانی به دیگران كمک كنی؛ حالا مالی یا معنوی. اگر شخص ناتوانی را از این طرف خیابان به آن طرف ببری، انساندوستی است. این را هم بگویم که انساندوستی كار خیلی راحتی است. خداوند كارها را راحت قرار داده و با انجام آن خودت شاد میشوی. بعضیها كینهورزی میكنند و باعث ناراحتی میشوند. اینها قبل از همه به خودشان صدمه میزنند.
رمز سلامتی چیست؟
اولین رمز سلامتی، خوردن غذای سالم است. غذا كه میخواهی بخوری باید مواظبت كنی.
خودتان به غذا اهمیت میدهید؟
بله، من اصولاً مهمانی نمیروم و اگر اتفاقی به یک مهمانی بروم و غذا زیاد بخورم، آن شب نمیتوانم بخوابم. ولی در خانهی خودم، نان و ماست میخورم و راحت میخوابم و صبح زود هم بیدار میشوم. طبق عادت، ما همیشه غذای خانه را میخوریم و اهل غذای رستوران نیستیم. در خارج از کشور هم یا در خانهی خودم یا در منزل فرزندانم غذا میخورم و از رستوران فراریام.
اهل ورزش هم هستید؟
من خیلی اهل ورزش نبودهام. كار من نوعی ورزش به حساب میآمد. من سنگتراش و سنگکار بودم و کار بدنی میکردم. در حال حاضر به توصیهی پزشکم هر روز صبح که از خواب پا میشوم چند حرکت کششی و نرمشی انجام میدهم و چند دقیقهای پیادهروی میکنم. از بین ورزشها هم كشتی را دوست دارم.
تا به حال در ورزش سرمایهگذاری كردهاید؟
نه به آن صورت. در ساری برای یک تیم فوتبال، اقلام مورد نیازشان را مثل چند توپ تهیه کردم. در اصفهان كمكهای جزیی كردم و چند بار سنگهایی برای ساخت ورزشگاهها دادم؛ اما بیشتر به این راضیام که به مدرسهسازی کمک کنم.
آیا در صنف سنگبری کسی هست که همکاران شما بخواهند او را الگوی خود قرار دهند؟
بله، آقای مرتضی حبیباللهیان از احترام خاصی در این صنف برخوردار است. او پیشکسوت صنف سنگبری است. وقتی خردسال بود به همراه خانوادهاش از اصفهان به تهران مهاجرت کرد و از همان کودکی در کنار پدرش در میدان شوش به تولید سنگهای دستتراش اقدام میکرد. کمکم پلههای ترقی را طی کرد و بعدها حتی به معدنداری پرداخت. او چندین معدن بزرگ سنگ را شناسایی کرد و سنگشان را استخراج کرد. آقای حبیباللهیان عضو اتحادیهی سنگبران و عضو انجمن معدنداران کشور است و لوح و تندیس افتخار پیشکسوت سال 1382 جشنوارهی صنعت و معدن استان اصفهان را دریافت کردهاست.
شخص دیگری است که بخواهید از او نام ببرید و قدردانی کنید؟
آقای سید مرتضی امینجواهری هم از افراد شایسته صنعت استان اصفهان است که شخصیت بسیار بزرگی دارد. او مسئولیت کانون مدیران ماشینساز و صنایع فلزی استان اصفهان را دارد و به بهانههای مختلف، صنعتگران استان اصفهان را مورد احترام قرار میدهد. وی همیشه از زحمات پیشکسوتان صنعت و معدن و هنر اصفهان که سالهای زیادی از عمر خود را صرف پیشرفت استان اصفهان و کشور میکنند، قدردانی میکند و سبب دلخوشی این افراد است.
با افراد معروف رفت وآمد داشتهاید؟
با چهرههای سیاسی بسیاری برخورد و ملاقات داشتهام. ورزشکاران معروف، بازیگران مشهور، نویسندگان بزرگ و شاعران نامی بسیاری جزو دوستان من بودهاند. من حتی یک هفته قبل از آنکه آن اتفاق برای تختی بیافتد، ساعتی را با او گذراندم. چهرههای زیادی هستند که الان حضور ذهن ندارم.
تا حالا به معروف شدن كسی كمك كردید؟
من چه كسی هستم كه كمك كنم؟ خداوند است كه كمك میكند. معروفشدن آدم دست خداوند است، دست شخص نیست.
میدانم که شما دنیاگردی هم كردهاید. كجا را بیشتر از همه جا دوست داشتید؟
من کشورهای زیادی را دیدهام. اول اینکه هیچکجا ایران نمیشود و کشورمان آزادترین و بهترین کشور دنیاست. به جز ایران برای زندگی کردن کانادا انتخاب مناسبی است. برای تفریح هم هیچجا مثل ایتالیا و یونان نیست. مسكو هم زیبا ولی سرد است.
کشورهای مقصد برای مسافرت را روی چه اصولی انتخاب میكردید؟
خوب، بعضیها کاری بودند. مثل چند سفر به ایتالیا و آلمان و در کل به اروپا که ماشینآلات مورد نیاز کارخانههای سنگبریام را از آنجا تهیه میکردم. برخی از سفرهایم گردشگری بودند که بر اساس الگوی خاصی انتخاب نمیکردم. در برخی از کشورها مانند کانادا بستگانی دارم. به برخی از کشورها هم برای زیارت رفتهام؛ به سوریه، عراق و عربستان.
بهترین ثروت زندگی چیست؟
سلامتی و تن سالم.
ثروتمند كیست؟
آن كسی كه باشعور، باسواد و بامعرفت است و خوب و بد را تشخیص میدهد.
پولدار بودن چه حسی دارد؟
پول بد نیست، به شرطی که انسان آن را در راه درست خرج كند. پول را باید برای مردم و عمران و آبادی كشور خرج کرد.
ثروت تا چهقدر خوب است؟
زندگی نامحدود است. وقتی انسان ثروتمند میشود، طمعش هم بالا میرود. پس بهتر است که ثروت تا حد معینی باشد. از قدیم هم گفتهاند: ااندازه نگهدار که اندازه نکوست.ب
شما چهگونه توانستید خودتان را راضی كنید که ثروتتان را در راه خیر هزینه کنید؟
من میخواهم وقت مرگم حتی یک هزارتومانی هم نداشته باشم؛ ولی مدام برایم ثروت میآید. دلكندن كاری ندارد، راحت است. من همهی اینها را که الان میبخشم، در واقع در جیبم میگذارم و میبرم آن دنیا. ثروتِ باقیمانده در این دنیا حتی برای وراث فایده ندارد.
چهطور میشود كار خیر انجام داد؟
این هم کار سختی نیست. اگر نمیتوانی گذشت كنی، از خداوند كمك بگیر و بگو؛ خداوندا مرا راهنمایی كن تا با این ثروت كار خیر انجام دهم. پولت حلال باشد، همه چیز خود به خود درست میشود.
به چه كارهایی كار خیر میگویند؟
كار خیر این است كه به جامعه خدمت كنی. مدرسه یا بیمارستان یا درمانگاه بسازی. یا به انسانهای دردمند كمك كنی و انجام همین قبیل کارها که همه میدانیم.
كار خیر چه لذتی دارد؟
هر بار که قرارداد ساخت مدرسهای را بستهام، به آرامش و لذت وصفناپذیری رسیدهام.
اگر بخواهید این لذت را با چیزی مقایسه كنید، شبیه چیست؟
بگذارید خاطرهای را تعریف کنم. بعد از بستن قرارداد ساخت مدرسهای در شهرکرد، در ماشین و در مسیر بازگشت خوابم بردهبود. قرارداد ساخت مدرسه هم در دستانم بود. كسی در خواب از من پرسید که به جای این قرارداد، بهتر نبود این صد میلیون تومان پول در جیبت بود؟ گفتم: انه این قرارداد بیشتر از آن صد میلیون تومان برایم ارزش دارد.ب وقتی میروی به مدرسه و میبینی بچهها با ذوق و شوق فراوان دارند درس میخوانند، انگار بزرگترین کار عالم را انجام دادهای.
نتیجهی انجام كار خیر در دنیا و آخرت چیست؟
همهی بزرگان ما میگویند: اهیچ عبادتی بالاتر از خدمت خلق نیست.ب لذتی که این کار دارد، بهترین پاداش در این دنیاست. برای آن دنیا هم باید برویم و ببینیم چهطور است.
دوست كیست و چه كسی لایق این است كه به او دوست بگوییم؟
من تجربهای دربارهی دوستی دارم که هیچكس ندارد. شكسپیر میگوید: ادوست امروز تو، دشمن فردای توست.ب سرِ خود من هم آمده است. به نظرم بهترین دوست، خداوند است كه دوستی یكطرفهای با بندهاش دارد و هیچچیزی از انسان نمیخواهد. دومین دوست خوب هم كتاب است.
كدام یک از دوستانتان دوره کودکی برای شما باقی مانده است؟
من دوستی دارم كه شاید 70 سال است با هم رفیق هستیم. غلام ماهوش که الان در سهده خمینیشهر اصفهان زندگی میکند.
برای دوستانتان دوست خوبی بودید؟
اگر بگویم دوست خوبی بودم، منیّت كردهام و این خوب نیست. لااقل چوب لای چرخشان نگذاشتهام.
با بچههایتان دوستی كردهاید؟
خدا را شکر مشكلی با هیچكدامشان ندارم.
شما زیاد شعر زمزمه میکنید، اهل شعر هستید؟
شعر را خیلی دوست دارم. سالهای قبل هر کسی یکبار شعری را میخواند، آن را حفظ میکردم. خدابیامرز محمد عاصمی در آلمان برایم اشعارش را میخواند. پدرم هم شعر میگفت و اشعار زیادی از حفظ بود.
بیشتر شعر چه كسی را دوست دارید زمزمه کنید؟
شعرهای محمد عاصمی را خیلی دوست دارم.