این ضرب المثل که میگوید: قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود درباره زندگی خیّرین چندان مصداق ندارد. آنها ابتدا قطره قطره و بعدها خروار خروار میبخشند و خداوند چندین برابر آنچه که بخشیدهاند، در زندگی آنها خیر و برکت جاری میکند. خیّرین معمولا از شاهکلیدی در زندگی خود میگویند که با آن به روزهای خوب رسیدهاند. شاهکلید آقای داورپناه، صداقت، توکل بر خدا و کسب رضایت او در هر کاری است.
با خدا بودن و برای خدا کارکردن زحمت و سختی ندارد. فقط کافی است اهل دروغگفتن به خودت و دیگران نباشی. کسی که به خداوند ایمان دارد کارهایش درست میشود. من با چشمان خودم این لطف و عنایت را در زندگیام دیدهام.
یک نمونه برایمان تعریف میکنید؟
بله. حدود سی سال پیش در خیابان ری محضری بود که پدرم برای ثبت اسناد به آنجا میرفت. پسر محضردار در دفتر پدر، شاگردی میکرد. سالها بعد، وقتی به دبی رفتم، در میدان جمال عبدالناصر او را در صف ماشین دودی دیدم. بعد از احوالپرسی با هم به اتاقی که اجاره کردهبودم، رفتیم. ناهار را با هم خوردیم. بعد ناهار پیشنهاد داد مرا به همسر خواهرش که نمایندگی پخش لاستیک جمیل مهاجر را داشت، معرفی کند. قبول کردم. ما را به هم معرفی کرد. انسان شریفی بود. پدرم را میشناخت و میدانست من و پدر و برادرانم همگی سنگتراشیم و کارخانه سنگبری داریم. آنموقع هر مسافر اجازه داشت دو حلقه لاستیک از کشور دبی خارج کند. لاستیکها را از نمایندگی میگرفتم و به هر مسافر یک جفت میفروختم. علاوه بر مسافرهایی که با کشتی و لنج به ایران میآمدند به آنهایی که هوایی به ایران برمیگشتند،هم میفروختم.
در شرایط آب و هوای گرم دبی، به سختی کار کردم. هر ماه دستمزدم را به درهم دریافت کردم. سرمایه بسیار خوبی بهدست آوردم. همیشه حیفم میآمد سرمایهام را از ایران به دبی یا جای دیگر ببرم. میخواهم به شما بگویم نه عقل من و نه عقل هشت میلیارد جمعیت زمین نمیتواند این اتفاق را با دو دو تا چهارتای ما آدمها، بالا و پایین کند. فقط کافی است انسان صادق باشد و بر خدا توکل کند، آن وقت میبیند کارها آسان میشود، همین!
تجربه خوبی داشتید.
همه از این تجربهها داشتهایم. فقط توجه نمیکنیم که بخش بزرگی از کارهایی که انجام میدهیم بازخوردش را دریافت میکنیم. اگر خوبی کنیم جواب خوبیها را میگیریم، اگر بدی کنیم به خودمان برمیگردد. این که از قدیم میگویند کارهایت را به خداوند واگذار کن حقیقت دارد. انسان باید از خودش مراقبت کند تا خدای ناکرده سراغ کار خلاف نرود و به حق دیگران تعرض نکند. کسی که درباره مردم خوب فکر میکند و نیت بدی ندارد، عاقبت بخیر میشود و خودبهخود، برایش خوبی میآید. این جریان در زندگی من روشن است و نیازی به گفتن ندارد. آنقدر زندگیام سرشار از خیر و خوبی است که نمیدانم با این همه نعمت چه کنم. هرگز خودم به دنبال جمعکردن پول و ثروت نرفتم اما خیر و برکت در زندگیام جاری است. فقط یادمان نرود باید مراقب خودمان باشیم تا به سمت بدی و شر نرویم.
کسانی را میشناسم که اهل کار خلاف بودند و از خدا نمیترسیدند، نتیجهاش را هم دیدند. همیشه از کار آنهایی که به دنبال اذیت و آزار مردم هستند، تعجب میکنم. مگر خداوند را ناظر نمیبینند که اینطور راحت خلایق را اذیت میکنند.
در کارهای خیری که انجام میدهید از این آزارها به شما رسیدهاست؟
بله. بعد از سالهای طولانی به یک تجربه بزرگ رسیدهام که دیگر برایم فایده ندارد اما بهنظرم بهتر است برایتان بگویم.
با جان و دل میشنوم.
وقتی غریبه یا آشنا، حتی نزدیکترین افراد از تو کمکی میخواهند و تو به دادشان میرسی بعد از مدتی دوباره درخواست کمک میکنند. وقتی میگویی من وظیفهام را انجام دادهام، میگویند که آن برای دیروز بود. هر روز درخواست جدیدی دارند. به کارمندت کمک میکنی خانه یا مغازه میخرد، راضی نمیشود و بعد از مدتی باز هم پول میخواهد. وقتی کمک نکنی دشمنت میشود!
کمک به دیگران وظیفه است ولی این که چهگونه و روی چه اصولی باید به دیگران کمک کرد خودش حساب و کتاب دیگری دارد.
با توجه به صحبتهای شما، متوجه شدم تاکید بسیار زیادی بر دروغنگفتن دارید. این همه اخلاق ناپسند وجود دارد، چرا دروغ؟
بچه که بودیم پدرم به ما یاد داد هرگز دروغ نگوییم. با دروغگفتن شاید کلاس و شخصیت کاذب به خودمان بگیریم اما خودمان میدانیم که حقیقت ندارد. دروغ، کارها را به هم میریزد و همه چیز را خراب و زشت میکند. پدرم و همه اقوام من بهشدت از دروغ بیزار بودند. شاید به بدترین آدمها هم نگویید خداوند لعنتش کند اما همه به دروغگو میگویند خدا لعنتش کند. گاهی عدهای که کمطاقت هستند وقتی از بزرگ و کوچک دروغ میشنوند، صبرشان تمام میشود و زیر همه اعتقاداتشان میزنند. خودم یک نمونه را به چشم دیدم.
برایم میگویید؟
بله. دوستی دارم که اهل نماز و عبادت بود. چند وقت پیش متوجه شدم نمازش را ترک کردهاست. وقتی دلیلش را پرسیدم، گفت: ااز بس که دروغ میشنوم، مسئول و غیرمسئول دروغ میگوید! این همه دزدی و بیحرمتی به مال و جان مردم، من را خسته کردهاست.ب این دوستم مرد بسیار شریف و زحمتکشی است. حلال و حرام سرش میشود. یک ریال مال حرام در زندگیاش نبردهاست. به او گفتم: اانسان باید در هر شرایطی به اعتقاداتش پایبند باشد. شاید اصول بسیاری از ادیان با عقل انسان قابل درک نباشد، اما لازم است مریدانشان به آنها پایبند باشند. آن وقتها که نماز میخواندی چند منفعت برایت فراهم بود: چند بار صورت و دستهایت را میشستی، نماز مانند نرمش برای سلامتیات مفید بود و از همه مهمتر با خدای خودت راز و نیاز میکردی! فارغ از خلق و گناهانشان با خداوند خلوتی داشتی!ب
خودتان تا چه اندازه به اصول صداقت و راستگویی پایبند هستید؟
از کودکی همیشه مراقب بودم تا میتوانم دروغ نگویم. همیشه حسابدارم غریبه بود. برای هیچکس صورتحساب جعلی درست نکردم. برای هر کسی که کار کردم فقط با صداقت و درستی پیش رفتم. همیشه قول و قرارهایم دقیق و حساب شدهبود. حاضرم قسم بخورم به اندازه یک سکه ده ریالی در اموالم حرام وجود ندارد. بیزاری از دروغ به زندگیام برکت داد.
بین صفات اخلاقی بد، از نظر شما دروغ بدترین است!
بله. چون از کودکی یاد گرفتم که دروغ نگویم. پدرم همیشه توصیه میکرد دروغ نگویم. خدا بیامرز میگفت که اگر دروغ نگویی و راستش را بگویی همیشه راحتی! من هم همیشه سعی کردهام دروغ نگویم. نمیگویم که هیچوقت دروغ نگفتهام. هر کسی در زندگی برایش پیش آمده که دروغ بگوید.
ما در این زمانه، مصداق این شعر شدهایم که میگوید:
ادر شهر نیسواران باید سوار نی شدب در ادارهها حرف راست خریدار ندارد. اگر دروغ نگویی، شما را تحویل نمیگیرند. البته انقلاب در حال پاکسازی است. هر روز عدهای کنار گذاشته میشوند. بازار دروغگویی برای غرب بسیار درآمدزایی دارد. یک تجارت بزرگ است. از قدرتها پول میگیرند و علیه کشورهای مستقل حرف میزنند. همه آنها در یک کلاس درس خواندهاند. کلاس شارلاتانبازی، دروغگویی و عهدشکنی.
از ادارهها و سازمانها گفتید و این که کار را سخت کردهاند. همکاری سازمان نوسازی با خیّرین چهگونه است؟
خدا رحمت کند پدر و مادر مهندس بوربور را. حتی ساعت یک صبح با هم قرار میگذاشتیم، کارم را راه میانداخت. همیشه با خیّرین بسیار محترمانه برخورد میکرد. اما نمیدانم چرا الان مسئولان همکاری نمیکنند که هیچ، آزار هم میرسانند. گاهی فکر میکنم با ما خیّرین دشمنی دارند. تا امروز بسیار اذیت شدهام.
چرا؟
به فلان مسئول میگویم برای دریافتیها رسید بده، نه رسید میدهد و نه انکار میکند. در این بیست و چند سال که در حال مدرسهسازی هستم و تا حالا 236 مدرسه در بسیاری از نقاط ایران ساختهام و کلی موقوفات دارم، بسیار اذیت شدهام. الان میخواهم برای حل برخی مسائل به دیدار وزیر بروم و میدانم که باید هفتخوان رستم را رد شوم! یادش بخیر این مشکلات را در دوره مهندس بوربور نداشتیم. همیشه رابطهاش با خیّرین خوب و دوستانه بود.
امیدوارم شرایط بهتر شود و شما با دلخوش و خیال راحت به مردم خدمت کنید.
انشاءالله. قدیمها به خیّر احترام میگذاشتند اما حالا نه!
از مردم هم بیاحترامی دیدهاید؟
مردم نه! اما آنهایی که دستی در کار دارند، اذیت و آزارشان زیاد است. برای افتتاح یکی از مدرسهها داشتیم به خارج از شهر میرفتیم. راننده کمی تند رفت، افسر رانندگی ماشین را نگه داشت. به او گفتم که دیرمان شده میخواهیم به مراسم افتتاح برسیم. وقتی فهمید خیّر مدرسهساز هستم جریمه را بیشتر نوشت و شروع کرد به اهانتکردن. در حالی که قبلا چند بار این اتفاق برایم افتاد و افسر تا چند کیلومتر به احترام خیّر و کار خیر، ماشین ما را اسکورت کرد! نمیدانم آدمها عوض شدهاند یا روزگار عوض شدهاست!
به نظر شما چرا دولت هنوز نتوانسته است بدون کمک خیّرین از عهده مدرسهسازی بربیاید؟
دولت گرفتار است. همیشه تحریم بودیم و حالا نفت هم نمیتواند بفروشد. یک عده نهتنها به کمک دولت نمیآیند ناسزا هم میگویند و بیجهت دولت را نقد میکنند. یکی را میشناسم که زمینی را که متری یک میلیون خریده، الان بعد از ساختوساز حاضر نیست متری شصت میلیون بفروشد. خانههایش را خالی نگه داشتهاست. امثال این افراد باید محاکمه شوند.
با توجه به تجربههایی که در ساختوساز مدرسه دارید، به نظر شما چرا بناهایی که در کشور ساخته میشوند، کمتر پیش میآید صد سال عمر کنند، معمولا بعد از سه یا چهار دهه باید بازسازی شوند؟
ساختوسازهای دولتی این مشکل را دارند. در همین سیل اخیر مدرسههایی که خیّرین در گرگان، لرستان، اهواز و چند شهر دیگر ساخته بودند، سالم ماندند. مدرسههای دولتی به خاطر این کاغذبازیهایی که دارند، محکم ساخته نمیشوند.
دولت نمیتواند پروژهها را کنترل کند. یکی از درباریان از امیر کبیر پرسید که چرا اطرافیان تو دزد نیستند اما رجال ما همه دزدند؟ امیرکبیر گفت: اچون من دزدی نمیکنم.ب
برای ساختن یکی از مدرسهها به مهندس ناظر رشوه دادم تا کارم پیش برود. از افشای این موضوع و عواقب آن نمیترسم.
اگر یک روز به شما بگویند دیگر به مدرسه نیاز نداریم دوست دارید چه کار خیری انجام دهید؟
حمام و سرویس بهداشتی عمومی میسازم.
تا حالا به تغذیه دانشآموزان مدرسههایی که در مناطق محروم ساختهاید، فکر کردهاید؟ مثلا روزانه یا بهطور هفتگی یک وعده غذا یا میوه به بچهها بدهید؟
هرگز. من وقتی برای اینکارها ندارم.
یک خاطره از افتتاح یکی از مدرسههایتان برایمان تعریف کنید.
اول مهر بود. مدرسه را تازه سفیدکاری کردهبودند. هنوز دیوارها خیس بود. بچهها با ذوق و هیجان سر کلاسها رفتند. برایشان مهم نبود هنوز مدرسه آماده نیست. دیدن این همه نشاط من را هم سر ذوق آورد و اشکهایم روان شد.
دوست دارید فرزندان یا نوههایتان، در مدرسهسازی کمک حالتان باشند و این راه را ادامه دهند؟ تا حالا شده شما را در این مسیر همراهی کنند؟
فرزندانم من را بابا و نوههایم بابایی صدا میزنند.
هیچ کدام تا حالا نگفتهاند که مدرسه نساز! تا امروز کمکی هم نکردهاند.
با توجه به این که رابطه خوبی با فرزندان و نوهها دارید به نظر شما در تربیت نسل امروز خواندن کتاب تاثیرگذارتر است یا فیلم و کارتون؟
بچههای این دوره اهل کتابخواندن نیستند. با موبایلشان مشغولند. البته در همین موبایلها هم میتوان همه مطالبکتابها را خواند؛ اشعار سعدی، مولوی و ...
این گفتوگو در سال ۱۳۹۸ انجام شده است.