محمد تقي داورپناه، پس از پرداخت تمامي ديونش از ثروتي كه با پشتكار و تلاش شبانه روزي به دست آورده بود و پس از محاسبه و به نام كردن آن چه به فرزندان و افراد تحت تكفل خود بايد واگذار ميكرد، سهمي را نيز به عنوان خيرات براي پدر مرحومش كنار گذاشت و تصميم گرفت به ياد او بنايي بسازد و در آن بنا، كار خيري ايجاد كند كه ثواب آن، نثار روح پدر بشود. با اين قصد، با بسياري كسان به گفت و شنود پرداخت و رايزني كرد و پيشنهادها را شنيد. اين پيشنهادات متفاوت بودند و هر كس بر مبناي عقيده و صلاحديد خود، آن را مطرح ميكرد. از آن ميان، ميتوان از ايجاد تكاياي روستايي، ساخت مساجد، ساخت بيمارستان يا درمانگاه در روستا، مدرسهسازي، تأمين مخارج عروسي جوانان نيازمند و بسياري ديگر نام برد كه همه نياز جامعهي كنوني ما به حساب ميآيند.
ساخت درمانگاه يا بيمارستان روستايي از آن دست پيشنهاداتي بود كه به ذهن خود داورپناه هم رسيده بود و توجه او را جلب كرده بود. اما، با رفت و آمدهاي پي در پي و پرس و جوهاي مداومي كه از وزارت بهداشت و درمان به عمل آورد، پي برد كه نه توان مالي او اجازهي اين نوع سرمايه گذاري را ميدهد و نه امكاني برايش فراهم ميكنند تا وسايل گران درمان را فراهم كند.
از طرفي، وصيت پدر مرحومش، اشارهي مستقيم به امر مدرسهسازي داشت. پس، پرس وجو كرد تا سرانجام، او را به سازمان نوسازي و تجهيز مدارس كشور، وابسته به وزارت آموزش و پرورش، راهنمايي كردند.
ااولين ملاقات من با آقاي مهندس حبيب الله بوربور، كه در آن زمان، رياست سازمان نوسازي و تجهيز مدارس كشور را به عهده داشت، براي شخص من بسيار لذت بخش است. ايشان وقتي با خبر شد براي امر مدرسهسازي به دفتر كارش مراجعه كردهام، به استقبال من آمد و با خوشرويي تمام پذيراي من شد و تمامي صحبتهاي مرا با گوش جان شنيد و راهنماييها و پيشنهادات لازم را ارايه فرمود و سرانجام گفت: ابراي اين كار خير، هر مبلغي را كه ميتواني، اختصاص بده. ما امكاناتي در اختيار شما ميگذاريم تا در هر نقطه ايران كه صلاح ميداني، با نظارت مستقيم خودت، مدرسه بساز. ما نيازهايمان را به شما اعلام ميكنيم و نقشهاي را كه ميخواهي، به شما ميدهيم. بقيهي كارها با شما.ب
حرفهاي مهندس بوربور، به دلم نشست. پس خود من ميتوانستم به طور مستقيم بر ساخت و ساز مدرسه، نظارت كنم. هنگام خداحافظي از ايشان پرسيدم چه زماني فرصت داريد كه خدمت برسم. آقاي مهندس بوربور، با سعهي صدر، پاسخي داد كه بارها آن را براي دوستانم تعريف كردهام و بزرگ منشي او را ستودهام: اآقاي داورپناه، شما ميخواهيد كار خير انجام بدهيد و ما، به فرمودهي امام، خدمت گزار مردم هستيم. شما بايد به من بگوييد چه زماني فرصت داريد، در خدمت شما باشيم.ب
اين حرف جناب مهندس بوربور، بيش از پيش مرا شيفتهي مرام او كرد. عزمم را جزم كردم و نخستين مدرسه را در زادگاهم به نام مرحوم رحمان داورپناه بنا كردم.ب
يكي از روزها كه كارگران هم چنان در حال ساختن مدرسه بودند. آقاي داورپناه به سازمان نوسازي و تجهيز مدارس كشور مراجعه كرد و گفت: امي خواهم به مناسبت يك صدمين سال تولد حضرت امام، يك صد مدرسه بسازم!ب مهندس بوربور از حرف او، در شگفت شد و اظهار كرد: اشما يا نمي داني كه مدرسهسازي چه هزينهها يا چه مشكلاتي را پيش رو دارد يا اين كه از نظر اقتصادي، حساب كردن را بلد نيستي! آيا شما از خودتان پرسيدهايد ساخت يك صد مدرسه، با شرايط تورم موجود، چه مبلغ سرسام آوري ميشود؟ب آقاي داورپناه در جواب او گفت: امن هم بنا هستم و هم 50 ـ40 سال است كه كارهاي ساختماني انجام ميدهم و با اعداد و ارقام، اصلاً بيگانه نيستم!ب
به دستور مهندس بوربور، روستاهاي مناطق محروم شناسايي و زمينهاي لازم به اين امر اختصاص داده شدند و با سرمايه گذاري داورپناه و نظارت مستقيم خود او، كلنگ احداث مدارس جديد به زمين زده شد.
هنوز مدتي از اين ماجرا نگذشته بود و تعدادي از اين يك صد مدرسه، هنوز به بهره برداري كامل نرسيده بودند كه آقاي داورپناه، براي چندمين بار، در نشستي كه با آقاي مهندس بوربور داشت، اظهار كرد: اان شاءالله و بي حرف پيش، قصد دارم تا روزي كه زنده هستم، تعداد مدارس را به يك هزار عدد افزايش بدهم!ب مهندس بوربور كه پشت كار، صداقت و صراحت گفتار داورپناه را ميشناخت و پي برده بود كه او از آن آدمهايي نيست كه فقط حرف ميزنند، گفت: امن اطمينان دارم اگر خدا بخواهد، شما ميتواني!ب
اين گونه، نام محمدتقي داورپناه، در كنار نام خيّرين مدرسهسازي كه مدارس بسياري ساخته اند و به كودكان و نوجوانان اين مرز وبوم هديه كرده اند، چشمها را خيره كرد.
امدرسهسازي يك عشق است. عشقي كه بايد براي اشاعهي فرهنگ ابراز كرد. باور كنيد، من مدرسه نمي سازم كه ثواب ببرم. مدرسهسازي، آدم را وامي دارد كه گناه نكند. من به عنوان خير مدرسه ساز، فقط وظيفهام را انجام ميدهم. خداوند براي من حكم كرده است تا سرمايهام را و سود حاصل از سرمايهام را در جهت مدرسهسازي صرف كنم. من مدرسه نمي سازم كه خداوند، پاداشي نصيب من بكند. او الطاف بي كرانش را نصيب من كرده است و اگر، من مدرسه ميسازم، ميخواهم از محبتهاي بي شائبهي خداوندي سپاسگزاري كنم و به او بگويم: وظيفهاي را كه به من محول كردهاي، در حد توانم، به انجام رساندهام و اگر كوتاهي اي رخ داده است، اين بندهي حقير را، ببخش.ب
فعاليتهاي داورپناه در امر مدرسهسازي، از او چهرهاي درخشان در جمع خيّرين مدرسهساز كشور، به نمايش گذاشته است و از او ميتوان به عنوان يكي از پيش كسوتان اين رشته نام برد. در جمع خيرين، تعداد مدارس بيشتري به نام و با مخارج او به ثبت رسيده است. اما با اين حال كه تاكنون بيش از يك صد و شصت دستگاه مدرسه ساخته شده در پروندهي فعاليتهاي مدرسهسازي اش دارد و نيز تعدادي مدرسهي ديگر را در دست احداث، هم چنان درتلاش است تعداد مدارس اهدايي اش را نه تنها به مرز هزار دستگاه، بلكه بيش از آنها برسا ند و براي دست يابي به اين منظور، مترصد فرصتي بود كه دست داد. او هم اكنون، مؤسس و پايه گذار بنيادي است كه سود حاصله از فعاليتهاي اقتصادي آن، صرف كار خير مدرسهسازي ميشود. در اين راه، مهندس بوربور، هم دوش و هم پاي آقاي داورپناه، تلاش پي گير و شبانه روزي كرده است. آنها سرانجام توانستند در اسفندماه 1383 خورشيدي، اين بنياد را با نام ابنياد محمد تقي داورپناه و همسرب به ثبت برسانند.
هم اكنون، ابنياد محمد تقي داورپناه و همسرب داير است و مديريت آن، در زمان حيات آقاي داورپناه، به ايشان واگذار شده است و هيأت امنايي بر فعاليتهاي اين بنياد، نظارت دارند.
ويژگيهاي شخصيتي محمد تقي داورپناه
محمدتقي داورپناه هم اكنون در هفتاد و پنج سالگي به سرمي برد، شخصيتي زنده دل و بشاش دارد. اعتقادات مذهبي اش به حدي است كه در تمام مراحل زندگي، خداوند را ناظر خود ميداند. بنابراين تلاشاش در اين جهت است مبادا كاري كند كه خداوند از او ناخشنود شود.
او بارها گفته است: انمي دانم اين ثروت، از چه راهي به دست من ميرسد. من شب ميخوابم و فردا صبح كه از خواب بيدار ميشوم، ميبينم آن ثروتي كه در اختيار من بوده است، بيشتر شده است. چرا و چه گونه؟ نميدانم.ب
او شايد ذاتاً، به توكل دست يافته و آن را هرگز از نظر دور نداشته است. او معتقد است: اآن چه در اختيار من است، متعلق به خداوند است و هستي متعلق به اوست. وظيفهي من اين است كه دادههاي او را در اختيار بندگانش بگذارم.ب
يكي ديگر از ويژگيهاي داورپناه، حفظ نظافت ظاهر و خوش لباسي اوست. خوش خنده و بذله گوست؛ مثل بسياري از اصفهانيها. هشت فرزند دارد؛ سه دختر و پنج پسر. سه عروس و دو داماد و تعدادي نوه. خدا را شكر ميكند كه تمامي حق و حقوق آنها را پرداخته است.
با وجود اين كه سواد خواندن و نوشتن ندارد، كتاب خانهاش انباشته است از كتابهاي گران بها و ماندني. كتابهايي از شعرا و نويسندگان مطرح جهان. بسياري از اين كتا بها را، نوهها يا فرزندانش براي او خوانده اند كه از شنيدنشان لذت برده است.
او برخي از اشعاري را كه پدرش سروده است، جمع آوري كرده و مترصد فرصتي است تا به چاپ بسپاردشان.
او از اشعار شعراي پيشين، شعرهاي مولوي و حافظ را بيشتر دوست دارد. گاهي نيتي ميكند و فالي ميگيرد و ميدهد به آدم با سواد و مورد اطميناني، برايش بخواند. او با منظومه سرايان جديد هم بيگانه نيست و دوست دارد شعرهاي شان را بشنود.
داورپناه به موسيقي علاقه مند است و از ميان خوانندگان، صداي امحمدرضا شجريانب و اشهرام ناظريب را بيشتر دوست ميدارد.
به ديگران احترام ميگذارد، اما اهل تعارفهاي بي جا و تواضعهاي بي مورد نيست. دوست دارد همان گونه كه با ديگران، بي غل و غش و ساده و خودماني رفتار ميكند، ديگران هم با او اين گونه رفتار كنند.
ثروت را در بي نيازي ميداند و اوج بي نيازي را در اتكال به خداوند. ميگويد: اديناري به كسي بدهكار نيستم.ب اما تعداد چكهايي كه به او داده اند و نتوانسته است نقدشان كند، بسيار است.
او در اين سنين هم، خود را كارگر سادهي سنگ تراشي ميداند و هنگامي كه در محيطهاي كارگري، يك استكان چاي، از كتري دود گرفتهاي به او ميدهند تا بياشامد، همان جا، كنار بقيه مينشيند و در حضور آنها چايش را آن چنان با اشتياق مينوشد كه سايران، از چاي نوشيدن او دهان شان آب ميافتد و ميفهمند كه چاي نوشيدن هم فوت و فني دارد!
آغاز به كار مدرسهسازي
محمد تقي داورپناه، پس از پرداخت تمامي ديونش از ثروتي كه با پشتكار و تلاش شبانه روزي به دست آورده بود و پس از محاسبه و به نام كردن آن چه به فرزندان و افراد تحت تكفل خود بايد واگذار ميكرد، سهمي را نيز به عنوان خيرات براي پدر مرحومش كنار گذاشت و تصميم گرفت به ياد او بنايي بسازد و در آن بنا، كار خيري ايجاد كند كه ثواب آن، نثار روح پدر بشود. با اين قصد، با بسياري كسان به گفت و شنود پرداخت و رايزني كرد و پيشنهادها را شنيد. اين پيشنهادات متفاوت بودند و هر كس بر مبناي عقيده و صلاحديد خود، آن را مطرح ميكرد. از آن ميان، ميتوان از ايجاد تكاياي روستايي، ساخت مساجد، ساخت بيمارستان يا درمانگاه در روستا، مدرسهسازي، تأمين مخارج عروسي جوانان نيازمند و بسياري ديگر نام برد كه همه نياز جامعهي كنوني ما به حساب ميآيند.
ساخت درمانگاه يا بيمارستان روستايي از آن دست پيشنهاداتي بود كه به ذهن خود داورپناه هم رسيده بود و توجه او را جلب كرده بود. اما، با رفت و آمدهاي پي در پي و پرس و جوهاي مداومي كه از وزارت بهداشت و درمان به عمل آورد، پي برد كه نه توان مالي او اجازهي اين نوع سرمايه گذاري را ميدهد و نه امكاني برايش فراهم ميكنند تا وسايل گران درمان را فراهم كند.
از طرفي، وصيت پدر مرحومش، اشارهي مستقيم به امر مدرسهسازي داشت. پس، پرس وجو كرد تا سرانجام، او را به سازمان نوسازي و تجهيز مدارس كشور، وابسته به وزارت آموزش و پرورش، راهنمايي كردند.
ااولين ملاقات من با آقاي مهندس حبيب الله بوربور، كه در آن زمان، رياست سازمان نوسازي و تجهيز مدارس كشور را به عهده داشت، براي شخص من بسيار لذت بخش است. ايشان وقتي با خبر شد براي امر مدرسهسازي به دفتر كارش مراجعه كردهام، به استقبال من آمد و با خوشرويي تمام پذيراي من شد و تمامي صحبتهاي مرا با گوش جان شنيد و راهنماييها و پيشنهادات لازم را ارايه فرمود و سرانجام گفت: ابراي اين كار خير، هر مبلغي را كه ميتواني، اختصاص بده. ما امكاناتي در اختيار شما ميگذاريم تا در هر نقطه ايران كه صلاح ميداني، با نظارت مستقيم خودت، مدرسه بساز. ما نيازهايمان را به شما اعلام ميكنيم و نقشهاي را كه ميخواهي، به شما ميدهيم. بقيهي كارها با شما.ب
حرفهاي مهندس بوربور، به دلم نشست. پس خود من ميتوانستم به طور مستقيم بر ساخت و ساز مدرسه، نظارت كنم. هنگام خداحافظي از ايشان پرسيدم چه زماني فرصت داريد كه خدمت برسم. آقاي مهندس بوربور، با سعهي صدر، پاسخي داد كه بارها آن را براي دوستانم تعريف كردهام و بزرگ منشي او را ستودهام: اآقاي داورپناه، شما ميخواهيد كار خير انجام بدهيد و ما، به فرمودهي امام، خدمت گزار مردم هستيم. شما بايد به من بگوييد چه زماني فرصت داريد، در خدمت شما باشيم.ب
اين حرف جناب مهندس بوربور، بيش از پيش مرا شيفتهي مرام او كرد. عزمم را جزم كردم و نخستين مدرسه را در زادگاهم به نام مرحوم رحمان داورپناه بنا كردم.ب
يكي از روزها كه كارگران هم چنان در حال ساختن مدرسه بودند. آقاي داورپناه به سازمان نوسازي و تجهيز مدارس كشور مراجعه كرد و گفت: امي خواهم به مناسبت يك صدمين سال تولد حضرت امام، يك صد مدرسه بسازم!ب مهندس بوربور از حرف او، در شگفت شد و اظهار كرد: اشما يا نمي داني كه مدرسهسازي چه هزينهها يا چه مشكلاتي را پيش رو دارد يا اين كه از نظر اقتصادي، حساب كردن را بلد نيستي! آيا شما از خودتان پرسيدهايد ساخت يك صد مدرسه، با شرايط تورم موجود، چه مبلغ سرسام آوري ميشود؟ب آقاي داورپناه در جواب او گفت: امن هم بنا هستم و هم 50 ـ40 سال است كه كارهاي ساختماني انجام ميدهم و با اعداد و ارقام، اصلاً بيگانه نيستم!ب
به دستور مهندس بوربور، روستاهاي مناطق محروم شناسايي و زمينهاي لازم به اين امر اختصاص داده شدند و با سرمايه گذاري داورپناه و نظارت مستقيم خود او، كلنگ احداث مدارس جديد به زمين زده شد.
هنوز مدتي از اين ماجرا نگذشته بود و تعدادي از اين يك صد مدرسه، هنوز به بهره برداري كامل نرسيده بودند كه آقاي داورپناه، براي چندمين بار، در نشستي كه با آقاي مهندس بوربور داشت، اظهار كرد: اان شاءالله و بي حرف پيش، قصد دارم تا روزي كه زنده هستم، تعداد مدارس را به يك هزار عدد افزايش بدهم!ب مهندس بوربور كه پشت كار، صداقت و صراحت گفتار داورپناه را ميشناخت و پي برده بود كه او از آن آدمهايي نيست كه فقط حرف ميزنند، گفت: امن اطمينان دارم اگر خدا بخواهد، شما ميتواني!ب
اين گونه، نام محمدتقي داورپناه، در كنار نام خيّرين مدرسهسازي كه مدارس بسياري ساخته اند و به كودكان و نوجوانان اين مرز وبوم هديه كرده اند، چشمها را خيره كرد.
امدرسهسازي يك عشق است. عشقي كه بايد براي اشاعهي فرهنگ ابراز كرد. باور كنيد، من مدرسه نمي سازم كه ثواب ببرم. مدرسهسازي، آدم را وامي دارد كه گناه نكند. من به عنوان خير مدرسه ساز، فقط وظيفهام را انجام ميدهم. خداوند براي من حكم كرده است تا سرمايهام را و سود حاصل از سرمايهام را در جهت مدرسهسازي صرف كنم. من مدرسه نمي سازم كه خداوند، پاداشي نصيب من بكند. او الطاف بي كرانش را نصيب من كرده است و اگر، من مدرسه ميسازم، ميخواهم از محبتهاي بي شائبهي خداوندي سپاسگزاري كنم و به او بگويم: وظيفهاي را كه به من محول كردهاي، در حد توانم، به انجام رساندهام و اگر كوتاهي اي رخ داده است، اين بندهي حقير را، ببخش.ب
فعاليتهاي داورپناه در امر مدرسهسازي، از او چهرهاي درخشان در جمع خيّرين مدرسهساز كشور، به نمايش گذاشته است و از او ميتوان به عنوان يكي از پيش كسوتان اين رشته نام برد. در جمع خيرين، تعداد مدارس بيشتري به نام و با مخارج او به ثبت رسيده است. اما با اين حال كه تاكنون بيش از يك صد و شصت دستگاه مدرسه ساخته شده در پروندهي فعاليتهاي مدرسهسازي اش دارد و نيز تعدادي مدرسهي ديگر را در دست احداث، هم چنان درتلاش است تعداد مدارس اهدايي اش را نه تنها به مرز هزار دستگاه، بلكه بيش از آنها برسا ند و براي دست يابي به اين منظور، مترصد فرصتي بود كه دست داد. او هم اكنون، مؤسس و پايه گذار بنيادي است كه سود حاصله از فعاليتهاي اقتصادي آن، صرف كار خير مدرسهسازي ميشود. در اين راه، مهندس بوربور، هم دوش و هم پاي آقاي داورپناه، تلاش پي گير و شبانه روزي كرده است. آنها سرانجام توانستند در اسفندماه 1383 خورشيدي، اين بنياد را با نام ابنياد محمد تقي داورپناه و همسرب به ثبت برسانند.
هم اكنون، ابنياد محمد تقي داورپناه و همسرب داير است و مديريت آن، در زمان حيات آقاي داورپناه، به ايشان واگذار شده است و هيأت امنايي بر فعاليتهاي اين بنياد، نظارت دارند.
ويژگيهاي شخصيتي محمد تقي داورپناه
محمدتقي داورپناه هم اكنون در هفتاد و پنج سالگي به سرمي برد، شخصيتي زنده دل و بشاش دارد. اعتقادات مذهبي اش به حدي است كه در تمام مراحل زندگي، خداوند را ناظر خود ميداند. بنابراين تلاشاش در اين جهت است مبادا كاري كند كه خداوند از او ناخشنود شود.
او بارها گفته است: انمي دانم اين ثروت، از چه راهي به دست من ميرسد. من شب ميخوابم و فردا صبح كه از خواب بيدار ميشوم، ميبينم آن ثروتي كه در اختيار من بوده است، بيشتر شده است. چرا و چه گونه؟ نميدانم.ب
او شايد ذاتاً، به توكل دست يافته و آن را هرگز از نظر دور نداشته است. او معتقد است: اآن چه در اختيار من است، متعلق به خداوند است و هستي متعلق به اوست. وظيفهي من اين است كه دادههاي او را در اختيار بندگانش بگذارم.ب
يكي ديگر از ويژگيهاي داورپناه، حفظ نظافت ظاهر و خوش لباسي اوست. خوش خنده و بذله گوست؛ مثل بسياري از اصفهانيها. هشت فرزند دارد؛ سه دختر و پنج پسر. سه عروس و دو داماد و تعدادي نوه. خدا را شكر ميكند كه تمامي حق و حقوق آنها را پرداخته است.
با وجود اين كه سواد خواندن و نوشتن ندارد، كتاب خانهاش انباشته است از كتابهاي گران بها و ماندني. كتابهايي از شعرا و نويسندگان مطرح جهان. بسياري از اين كتا بها را، نوهها يا فرزندانش براي او خوانده اند كه از شنيدنشان لذت برده است.
او برخي از اشعاري را كه پدرش سروده است، جمع آوري كرده و مترصد فرصتي است تا به چاپ بسپاردشان.
او از اشعار شعراي پيشين، شعرهاي مولوي و حافظ را بيشتر دوست دارد. گاهي نيتي ميكند و فالي ميگيرد و ميدهد به آدم با سواد و مورد اطميناني، برايش بخواند. او با منظومه سرايان جديد هم بيگانه نيست و دوست دارد شعرهاي شان را بشنود.
داورپناه به موسيقي علاقه مند است و از ميان خوانندگان، صداي امحمدرضا شجريانب و اشهرام ناظريب را بيشتر دوست ميدارد.
به ديگران احترام ميگذارد، اما اهل تعارفهاي بي جا و تواضعهاي بي مورد نيست. دوست دارد همان گونه كه با ديگران، بي غل و غش و ساده و خودماني رفتار ميكند، ديگران هم با او اين گونه رفتار كنند.
ثروت را در بي نيازي ميداند و اوج بي نيازي را در اتكال به خداوند. ميگويد: اديناري به كسي بدهكار نيستم.ب اما تعداد چكهايي كه به او داده اند و نتوانسته است نقدشان كند، بسيار است.
او در اين سنين هم، خود را كارگر سادهي سنگ تراشي ميداند و هنگامي كه در محيطهاي كارگري، يك استكان چاي، از كتري دود گرفتهاي به او ميدهند تا بياشامد، همان جا، كنار بقيه مينشيند و در حضور آنها چايش را آن چنان با اشتياق مينوشد كه سايران، از چاي نوشيدن او دهان شان آب ميافتد و ميفهمند كه چاي نوشيدن هم فوت و فني دارد!