شيريني افتتاح مدرسهي مرحوم عبدالرحمان داورپناه تا مدتها در دهان محمدتقي و همسرش مزه ميكرد. شور و شوق مردم خمينيشهر تصويري بود كه در رويا و بيداري، ذهن محمدتقي را به خود مشغول كرده بود. او در تمام لحظاتي كه با همسرش خلوت ميكرد، به بيان دقايق خوش روز افتتاحيه ميپرداخت. در يكي از همين گفتوگوها بود كه اعظم خانم رو به شوهرش گفت: «چرا اين شيريني و لذت رو یک بار ديگر تجربه نكنيم؟»
اين سئوال تلنگري بود براي محمدتقي تا تصميمي را كه روزها در دلش سنگيني ميكرد، به زبان بياورد. از هدف جديدش براي ساخت يكصد مدرسه سخن گفت كه با استقبال اعظم خانم همراه شد. دست به كار شد و به دوست جديدش يعني رئيس سازمان نوسازي مدارس تلفن كرد.
ـ آقاي بوربور، سلام. از همين امروز ميخوام صد مدرسه در شهرهاي محروم بسازم و اهدا كنم.
صلابت صداي محمدتقي در اين هنگام، قوتقلبي بود براي اعظم خانم كه هيچ دوست نداشت ثروت خداداديشان تنها براي خودشان باشد. لبخندي بر لبانش نشست و صداي شوهرش را شنيد كه از راه تلفن به مهندس بوربور ميگفت: «نه! نگران پولش نيستم. خدا خودش جور ميكنه.»
از آن به بعد بود كه محمدتقي داورپناه، فعاليتهاي كاري و تجاري خود را نيمهتعطيل كرد و بيشتر وقت خود را به مدرسهسازي داد. در بيش از 20 استان كشور مدرسه ساخت تا اينكه يك روز به خود آمد و ديد نه تنها يكصد مدرسه بلكه 186 مدرسه در نقاط محروم و مورد نياز كشور ساخته و تحويل آموزش و پرورش داده است.
او حالا نمونهي يك خيّر مدرسهساز از خود گذشته و ايثارگر بود كه با همراهي همسرش مدارسي ساخت تا هزاران هزار دانشآموز امكان تحصيل در محل زندگي خود و در مدرسهاي مناسب و ساخته شده براساس آخرين استانداردهاي ايمني و آموزشي تحصيل كنند.
در جشنوارههاي خيّرين مدرسهساز، محمدتقي داورپناه بارها و بارها تقدير و تجليل شد و هر بار او به محروميت خودش از نعمت تحصيل به خاطر فقر ميانديشيد و از اينكه امكاني فراهم ميساخت تا در نقاط محروم هيچ بچهاي به خاطر نبود مدرسه بيسواد نماند، خودش را تحسين ميكرد.
هميشه از لذت مدرسهسازي براي نزديكانش ميگفت و تعدادي را دعوت میكرد تا در اين مدارس حضور داشته باشند. برايش مكان و زمان معني نداشت و در تمام فرصتهایی که به او دست می داد، مدرسهسازي را ترويج ميكرد.
در يكي از ديدارهايي كه با «عامري» دوست قديمياش در خانهی مسکونیاش در دوبی داشت، از لذت مدرسهسازی صحبت کرد. «عامري» به او گفت: «چرا تمام اموالت را مدرسه ميسازي؟ بنيادي تأسيس كن و اموالت را به آن ببخش تا سود حاصل از آن را به مدرسهسازي اختصاص بدهی و بتوانی مدارس بيشتري بسازی.»
پيشنهاد مناسبي به نظر ميرسيد. محمدتقي داورپناه به فكر فرو رفت. باز به سراغ مهندس بوربور، مرد مورد اعتماد و اطمينان خيّرين مدرسهساز رفت و وقتي پيشنهادش را با او در میان گذاشت، با استقبال بوربور مواجه شد و به اين ترتيب او همراه با شريك زندگياش، سنگ بناي بنياد خيريه مدرسهسازي محمدتقي داورپناه و همسر را گذاشت تا اين بار با هدف ساخت و اهداي يك هزار مدرسه، نام خود و همسرش را جاودانه كند.
هيئت امنا را انتخاب کردند و اساسنامه را نوشتند تا اموال محمدتقي داورپناه به بنياد منتقل شود. در سال 1386 نزدیک به يكصد ميليارد تومان دارايي او نظاممند شد تا با درآمدزايي از آنها (شامل خانهها، آپارتمانها، واحدهاي تجاري و اداري و ...) مقدمات ساخت مدارس جديد آمده شود. حدود 50 مدرسه در مدت چند سال كوتاه ساخته و اهدا شد تا اينكه پاي نارفيقان و سوءاستفادهكنندگان به بنياد باز و در روند مدرسهسازي «بنياد خيريه محمدتقي داورپناه و همسر» خلل ايجاد شد.
اما داورپناه از ابتداي زندگياش با سختيها و نامراديها بزرگ شده بود و همه نیک ميدانستند که او بيدي نيست كه با اين بادها بلرزد. مرگ مادرش را در 6 سالگي ديده بود. سختي كار در معدن سنگ آتشگاه را به جان خريده بود. به تهران پرماجرا مهاجرت و سخت كارگري كرده بود، اما همهي سختيها مقابل او زانو زده بودند و او شده بود مرد موفق صنعت و زندگي.
با نارفيقاني كه به نام مديرعامل بنياد به او تحميل شده بودند، به مبارزه پرداخت و همه را از ميدان به در كرد و بنيادش را سامان بخشيد تا به قول خودش «خداي ناكرده كار مدرسهسازي عقب نيفتد.»
امروز محمدتقي داورپناه در 75 سالگي خوب ميداند كه حتي اگر روزگار به او مهلت ندهد، بنيادي كه به همراه همسرش برپا كرده، ساخت هزارمين مدرسه و اهداي آن به دانشآموزان محروم را جشن خواهد گرفت و نام نيكويش جاودان خواهد ماند.