خيّرين براي هزينه كردن اموال خود در راه خير، مسيري مشخص براي خود برميگزينند. در اين ميان خيل زيادي از آنها روي به مدرسهسازي آوردهاند تا سطح فرهنگ و دانش جامعه را بالا ببرند. براي نمونه محمدتقي داورپناه چون از نعمت سواد محروم بوده و قدر آن را بيش از هر كسي ميداند، در روستاها و شهرهاي محروم مدرسه ميسازد تا هيچ كودكي حسرت رفتن به كلاس درس را نداشته باشد.
اكبر داورپناه از دوستان قديمي وي تعبير جالبي دارد؛ ميگويد: اآقاي داورپناه به جاي زندان، مدرسه ميسازد تا در آينده تبهكاري وجود نداشته باشدب. صحبت كوتاه ما با اكبر داورپناه دربارهي دايي همسرش محمدتقي داورپناه را بخوانيد.
از چه زماني با محمدتقي داورپناه آشنا شديد؟
ما فاميل بوديم. بعدها داماد خواهر او شدم و حدود 40 سال پيش هم در كارخانهي سنگبرياش در تهران كار ميكردم و سابقهی آشناييمان به حدود 50 سال قبل بازميگردد.
زمان بسيار زيادي است. چگونه اين ارتباط درازمدت حفظ شده است؟
علت اصلي آن، اخلاق نيكو و حسنهي آقاي داورپناه است كه هيچ كس را از اطراف خود پراكنده نميكند.
مگر چه خوبيهايي دارد كه به آن اشاره ميكنيد؟
ميتوانم به فعاليتهاي وي در مدرسهسازي اشاره كنم و به همين خاطر در شهرمان سر خود را بالا ميگيريم. اجازه ميدهيد خاطرهاي از چند روز پيش بيان كنم؟
بفرماييد.
براي ثبتنام يكي از فرزندانم به مدرسهاي رفته بودم كه از قضا آن را آقاي داورپناه ساخته و اهدا كرده است. در آنجا از دانشآموزان بابت نامنويسي مبلغي را دريافت كردند كه من گفتم، مدرسه توسط بزرگ فاميل ما ساخته شده است. نه تنها از ما پولي نگرفتند، بلكه احترام بسياري به ما گذاشتند و رفتار بسيار خوبي با ما كردند.
اولين مدرسهاي را كه داورپناه احداث كرد به خاطر ميآوريد؟
وقتي وي ميخواست اولين مدرسه را در محل خودمان در خمينيشهر احداث كند، به من گفت كه ميخواهد مدرسهاي به نام پدرش بسازد تا از او به يادگار بماند. او اين كار را انجام داد، ولي گويا اين كار شيريني خاصي دارد كه آقاي داورپناه كار مدرسهسازي را همچنان ادامه داد تا آنجا كه الآن بيش از 169 مدرسه ساخته است و اگر خدا ياري كند، قصد دارد تعداد آنها را به عدد هزار برساند.
اگر شما صاحب ثروت آقاي داورپناه بوديد، اين تعداد مدرسه را ميساختيد؟
اين يك امر خدادادي است. اين نيت را خدا در دل و نهاد آقاي داورپناه قرار داده است. به نظر من شايد از هر 5 يا 10 ميليون ايراني يك نفر مانند او باشد كه دست به اين كار تحسينبرانگيز بزند.
چطور ميشود كه برخي آدمها به چنين جايگاهي دست پيدا ميكنند؟
فكر ميكنم دليل اصلياش، خواست خداوند باشد. خدا لياقت را در برخي از بندگانش ميبيند و به آنها اين لطف را ميكند كه چنين مسيري را براي زندگيشان انتخاب كند.
فقط خواست خدا كافي است؟
نه، دليل ديگرش در نوع كسب مال است. ریشهی ثروت داورپناه، پول حلال است. او انسان بسيار زحمتكشي است و خدا خواسته تا به اين ثروت برسد. او با بيمادري بزرگ شد و انسان خودساختهاي است. البته نبايد از نوع تربيتي كه پدرش به وي داده چشمپوشي كرد. مرحوم رحمان داورپناه، انسان شريف و دانايي بود و فرزندش را طوري پرورش داد تا در اين مسير گام بردارد.
آيا اين اقدام او را ميتوان خدمت به مملكت محسوب کرد؟
چرا كه نه؟ اين اقدام او براي پيشرفت مملكت تأثير بهسزايي دارد. يك بار به آقاي داورپناه پيشنهاد دادند كه زميني را در اختيار شما ميگذاريم و روي آن زندان بسازيد. وي در جواب گفت، من پولي ميدهم تا شما زندان را تخريب كنيد و مدرسه بسازيد. گفت، من مدرسه ميسازم تا از هر مدرسهاي يك پزشك تربيت شود. بله آقاي داورپناه به جاي زندان، مدرسه ميسازد تا در آينده تبهكاري وجود نداشته باشد؛ چون سواد و علم، ريشهي جرم و جنايت را ميخشكاند.
ويژگي خاص شخصيت این مرد چيست؟
افتادگي و تواضع. شخصي ممكن است مبلغ ناچيزي داشته باشد و به خاطر غرور كاذب، اطرافيان خود را فراموش كند؛ ولي داورپناه با آن همه ثروتش اينگونه نيست. او حتي وقتي در خمينيشهر هممحلياش را ميبيند كه با موتورسيكلت جايي ميرود، او را صدا ميزند و بر تركش مينشيند و از او ميخواهد تا مسيري را باهم طي كنند؛ بدون هيچ تكبر و غروري. آقاي داورپناه شخص بسيار افتاده و متواضعي است.
برخورد خاصي از وي ديدهايد كه در ذهنتان باقي مانده باشد؟
من از ارتباط آقاي داورپناه با كارگرانش ميگويم؛ چون مدتي براي وي كار كردهام. هميشه از كارگرهايش كار ميخواست، ولي حق كارگر را هم ميداد و تا به حال نديدهام كسي از او ناراضي باشد. او به اصطلاح به كسي نان مفت نميداد، ولي به افراد بسيار زيادي نان ميرساند.
الان هم با او كار ميكنيد؟
من ديگر شغل سابق را ندارم. در حقيقت، توانايي جسمي لازم براي آن كار بدني سنگين در من نيست. يك بار كه داورپناه به خمينيشهر آمده بود و وضعيت مرا ديد، اتومبيلي برايم خريد كه با آن در يك آژانس مسافربري كار ميكنم و خدا را به خاطر لطفي كه به وسيلهي آقاي داورپناه به من كرده، شاکرم.
پس شما هم از دست خير آقاي داورپناه بهره بردهايد؟
بله، همچنين بايد بگويم كه وي يك خانه هم براي برادرم در محلهي دستگردي خمينيشهر خريد و او و خانوادهاش را صاحب خانه كرد.
دوست داشتيد جاي داورپناه بوديد؟
من نميتوانم جاي او باشم. خلق و خو و منش و موفقيتهاي مالي و كاري آقاي داورپناه يك امر خدادادي است. به جرأت ميگويم كه سخاوت و گذشت و تفكر آقاي داورپناه بيش از ظرفيت وجودي من است.
آيا روزي بود كه احساس تنهايي كنيد و در ذهنتان بگوييد كاش خداوند انسانی مانند او را سر راه شما قرار دهد تا گره از كارتان باز شود؟
بايد بگويم كه او نه تنها براي من كه براي تمام فاميل گرهگشاي مشكلات است و البته بعد از فعاليتهاي وي در مدرسهسازي بايد بگويم كه او نمونهي كاملي از انسان خيّر و ياريگر براي تمام كشور است.
آيا پدر وي را هم ميشناختيد؟
بله، مرحوم رحمان داورپناه، انسان دانا و شريفي بود. بزرگترهاي ما نقل ميكنند كه يك بزرگمرد بود و هميشه از او تعريف ميكنند و ميگويند محمدتقي داورپناه هر چه دارد از پدر است.
پس تأثير نان حلال پدرش و تربيتي كه داده در زندگي داورپناه مشخص است؟
بله همينطور است. او انسان بزرگي بود كه زندگي را به فرزندانش به خصوص محمدتقي به خوبي آموزش داد.
سئوالات من تمام شد. صحبتي براي پايان داريد؟
ما در جامعه افراد کمي مانند داورپناه میبینیم؛ پس بايد قدر آنها را بدانيم و از ظرفيت الهيای كه دارند، استفاده كنيم.