كودكان، خود ثمرهی عشق هستند
و عشق از اندیشهی آنها میپراكند.
اندیشهی كودك ناب است و احساس او پاك.
دوستت میدارمِ او از سیاست زدگی به دور است و ستایش او بیهیچ چشمداشتی.
پس:
گل عشق را به كودكان هدیه كنیم تا باغ عشق بروید.
همانگونه كه: محمدتقی داورپناه و همسرش با اهدای مدرسه به كودكان نیازمند این مرز و بوم، باغ عشق را میرویانند.
تاكنون، با همت و سرمایهی آقای محمدتقی داورپناه، مدارس بسیاری در سراسر ایران ساخته شده و در اختیار وزارت آموزش و پرورش قرار گرفته تا دانشآموزان این مرز و بوم در آنها درس بخوانند، با سواد شوند و در راه سازندگی مملكتشان، گام بردارند.
از این پس نیز، با همت و سرمایهی بنیاد داورپناه و همسر، مدارس بسیاری در سراسر ایران ساخته خواهد شد و در اختیار آموزش و پرورش قرار خواهند گرفت تا نسلهای آیندهی دانشآموزان این مرز و بوم نیز در آنها درس بخوانند، باسواد شوند، دانش بیاموزند و در راه آبادانی مملكتشان بكوشند.
پیش از این، در مدارسی كه به همت خیّر مدرسهساز، آقای محمدتقی داورپناه ساخته شده بودند، دانشآموزان بسیاری خواندن و نوشتن را یاد گرفتهبودند، دوران راهنمایی و دبیرستان را به پایان رساندهبودند، برخیهایشان به دانشگاه رفتهبودند و تعدادی دیگر نیز، جذب بازار كار شدهبودند. اگر تعداد این باسوادها را بخواهیم تخمین بزنیم، میشود گفت: ادهها تنب.
امروزه، در مدارسی كه به همت خیّر مدرسهساز، آقای محمدتقی داورپناه ساخته شدهاند، دانشآموزان بسیاری خواندن و نوشتن یاد گرفتهاند، دوران راهنمایی و دبیرستان را به پایان رساندهاند، برخیهایشان به دانشگاه راه پیدا كردهاند و تعداد دیگر نیز، جذب بازار كار شدهاند.
اگر تعداد باسوادان را بخواهیم تخمین بزنیم، میشود گفت: صدها تن.
و... فردا، در مدارسی كه به همت بنیاد داورپناه و همسر ساخته خواهند شد، دانشآموزان بسیاری خواندن و نوشتن را فرا خواهند گرفت، دوران راهنمایی و دبیرستان را به پایان خواهند رساند، برخیهایشان به دانشگاه راه پیدا خواهند كرد و تعدادی دیگر، جذب بازار كار خواهند شد.
اگر تعداد این باسوادان را بخواهیم تخمین بزنیم، میشود گفت: هزاران تن.
بیتردید، در سالیان آینده نیز، این هزاران تنها افزایش پیدا خواهند كرد: دهها هزار، صدها هزار و میلیونها تن!
تصورش را بكنید: یكتن همهی سرمایهی زندگیاش را، همهی هستیاش را وقف كردهاست تا میلیونها تن بیاموزند كه: چهگونه بخوانند، چهگونه بنویسند، چهگونه بیندیشند و به تبع آن، چهگونه آیندهی مملكت خود را، خود رقم بزنند آنگونه كه خود میخواهند!
تصورش را بكنید: یكتن كه خود از نعمت خواندن و نوشتن بیبهره است، همهی سرمایهی زندگیاش را و همهی هستیاش را، وقف كردهاست تا میلیونها تن از نعمت سواد برخوردار شوند و خود برای خود و هم وطنانشان راهگشا شوند.
و تصورش را بكنید: یكتن كه نه میتواند بخواند و نه میتواند بنویسد، چه حالی پیدا میكند وقتی میبیند دانش آموز كلاس سوم مدرسهای كه او ساخته است، با صداقتی كودكانه، این چنین گذشت و مروت او را پاس میدارد:
اسم من صالح ارازی شیخ است. وقتی آقای داورپناه به مدرسهی ما آمد، من هنوز كوچك بودم و درس نمیخواندم، ولی خوشحال بودم كه در روستای ما مدرسه درست كردهاند. اكنون، در این مدرسه، كلاس سوم را میخوانم.
من برای آقای داورپناه دعا میكنم. اگر مدرسه درست نمیكرد، من بیسواد میماندم یا در جاهای دوری باید درس میخواندم و سختی میكشیدم. الحمدلله.
خداوند به آقای داورپناه خیر و بركت بدهد كه در روستای ما مدرسه ساخته است و ما، اكنون، در آن، مشغول به تحصیل هستیم.
من، خانوادهی آقای داورپناه را نیز دوست دارم و برای آنها هم دعا میكنم و به آنها هم سلام میرسانم.
صالح ارازی شیخ كلاس سوم دبستان
2/3/1384
دریافت كردن حال این چنین خیّر مدرسهسازی، كاری است سهل و ممتنع. كاری كه از هر كسی برنمی آید. باید عارف شد تا این حال را دریافت. پس، تا آن زمان، سكوت كنیم و او را با نامههای بسیاری كه دانشآموزان مدارس او، برایش نوشتهاند، تنها بگذاریم تا با همهی بیسوادیاش، دست خط كودكانهی آنان را ببیند، ببوید، ببوسد و كلمه به كلمهی آن نوشتهها را، در حافظهاش حفظكند تا خاطرهاش، خاطرهی عشق به فرزندان مملكتش، سالیان سال، در ذهن و جان كودكان طعمِ سواد چشیدهی این كشور اسلامی، باقی بماند.
من آیسَن داور هستم و اكنون كلاس پنجم را میخوانم. از این كه آقای داورپناه را از نزدیك دیدم، خوشحال هستم. آن روزی كه آقای داورپناه به مدرسهی ما آمد، من خیلی خوشحال بودم. برایش یك دسته گل خریدم و دستش را بوسیدم. من آن روز را هرگز فراموش نمیكنم. مردم روستای ما، در آن روز جشن گرفتند و گوسفند كشتند و شیرینی پخش كردند و شادمانی برپا نمودند. من به خیّرین دنیا، به خصوص به آقای داورپناه و خانوادهاش دعا میكنم و از خداوند میخواهم كه به مال و جان او خیر و بركت بدهد و در دنیا و آخرت، پیروز و موفق باشد.
من آقای داورپناه را دوست دارم و چون فامیل من هم داور است، افتخار میكنم كه هم فامیل ایشان هستم. هر وقت كسی فامیل مرا نام میبرد، من یاد آقای داورپناه میافتم.
داورپناه عزیز! من شما را دوست دارم و به تو افتخار میكنم.
آیسن داورـ كلاس پنجم دبستان